اتنیسیزم و فراموشی تاریخی
روشنفکران افغانی در جدل پیرامون رمان « کاغذپران باز»
آنیا هینزی / Anja Hense دهقان زهما

اشاره: آنچه که در پی میآید به زبان آلمانی نگاشته شده است که اینک متن فارسی آنرا، با اندک تغییرات، به خوانندگان پیشکش میکنیم. این مقالۀ مختصر را به همۀ اطفال داغخورده، پابرهنه و یتیم افغانستان -این "فرزندکش تلخ"- اهداء میکنیم.
فراموشی، می خواهم بگویم: خطای تاریخی فاکتور عمده برای ایجاد ملت است. و به همین دلیل پیشرفت شناخت تاریخی خطری ست برای ملت.
ارنست رنان
رمان خالد حسینی که در سال 2003 میلادی به بازار آمد و به تعقیب آن به 30 زبان خارجی ترجمه گردید، از سوی اکثریت «منتقدین» و «صاحبنظران ادبی» ما، حداقل در زمینهی نوشتار، با سکوت مطلق برگزار گردید. (مقالۀ خانم فروغ کریمی را باید منحصر به فرد و یک استثنا دانست.)
تنها هنگامیکه فیلمساز آمریکایی، مارک فوستر، اعلام نمود که قصد ساختن این فیلم را دارد، اعتراضات بیمورد که فاقد هرگونه موضوعیت و نقد جدی بود، صورت گرفت. یکی از آن «نقد» ها ، بطور مثال، با این داعیه به میدان آمد که گویا رمان خالد حسینی و همچنان نمایش این فیلم در افغانستان به اختلافات و تشنجات اتنیکی دامن میزند. به همین دلیل در قبال ممنوعیت رسمی این فیلم از سوی وزارت اطلاعات و فرهنگ در جنوری سال[1] 2008 میلادی نیز هیچگونه واکنشی پدید نیآمد. واکنش و اعتراضی پدید نیآمد که هیچ، بل، با «بدگویی» های شفاهی بعضی افراد شهرت این کتاب را با رویداد 11 سپتامبر 2001 پیوند زدند.
نگارندهگانِ این مقال مختصر میکوشند تا دلایل پاره یی از «منتقدین» این رمان را به سنجش گیرند؛ و در ضمن یک تفسیر بدیل از این رمان ارائه دارند.
|